کلیپانه [چرا شکرگزاری نعمت را افزون میکند]
#بِسْمِ_ٱللَّٰهِ_ٱلرَّحْمَٰنِ_ٱلرَّحِيمِ
باغ ضروان
در زمانهای گذشته، مردی صالح و ربانی و عاقبت اندیش در روستایش بنام (ضروان)، نزدیک یمن زندگی میکرد. او صاحب کشتزار و باغ پرمیوه بود. او از رسیدگی به زندگی مستمندان و احسان به آنها دریغ نمیکرد، به طوری که از محصول باغ و کشت خود، به اندازه کفاف برمی داشت و برای سپاس از نعمتهای خداوند بقیه را به فقرا میداد.
خانه او کعبه فقرا بود و بیشتر نیازمندان برای تاءمین نیازهای خود، همواره سراغ او را میگرفتند.
این مرد ربانی هر وقت که صلاح میدید، فرزندان خود را به دور خود جمع میکرد و آنها را به رسیدگی و فقراء وصیت میکرد و میگفت: همه نعمتها از آن خداست و برای کسب رضایت او انفاق در راهش را از یاد نبرید.
فرزندان، از این نوع وصیتها زیاد شنیده بودند، اما به دارائی مغرور بودند. سرانجام مرگ این مرد فرا رسید و از دنیا رفت. فرزندان نصیحت پدر را به فراموشی سپردند و پیمان بستند که محصول باغ و مزرعه را بین خود تقسیم کنند و به فقراء ندهند.
فقراء طبق معمول سالهای گذشته هر روز به نزد آنان در باغ میآمدند اما فرزندان مرحوم چیزی از نعمتهای ارزانی شده را نمیدادند.
خداوند بر آن خیره سران غضب کرد. هنوز روز برداشت محصول نرسیده بود که صاعقهای آتشین بر مزرعه و باغ آنها افتاد و همه را سوزاند. آنها وقتی که صبح به سوی باغ رفتند، دیدند همه سوخته است.
..............❄️☃️❄️..............
با فانوس همراه باشید🙂👇:
Https://eitaa.com/fanousofficial
..............❄️☃️❄️..............
♻️ آگاهی رو نشر بدید، تا چرخهی آگاهی ادامه داشته باشه. یاعلی مدد 🪴
#شکرگزاری #انرژی_مثبت #استاد_پناهیان #فانوس #فانوس۳۱۳ #Roghaayee313
#نشر_کلیپ_نذر_ظهوره #درس_زندگی
#آموزنده #نعمت #شکر_نعمت #برکت
#داستان #داستان_کوتاه #درس_های_زندگی
#روانشناسی #روانشناسی_علمی #درس_زندگی
باغ ضروان
در زمانهای گذشته، مردی صالح و ربانی و عاقبت اندیش در روستایش بنام (ضروان)، نزدیک یمن زندگی میکرد. او صاحب کشتزار و باغ پرمیوه بود. او از رسیدگی به زندگی مستمندان و احسان به آنها دریغ نمیکرد، به طوری که از محصول باغ و کشت خود، به اندازه کفاف برمی داشت و برای سپاس از نعمتهای خداوند بقیه را به فقرا میداد.
خانه او کعبه فقرا بود و بیشتر نیازمندان برای تاءمین نیازهای خود، همواره سراغ او را میگرفتند.
این مرد ربانی هر وقت که صلاح میدید، فرزندان خود را به دور خود جمع میکرد و آنها را به رسیدگی و فقراء وصیت میکرد و میگفت: همه نعمتها از آن خداست و برای کسب رضایت او انفاق در راهش را از یاد نبرید.
فرزندان، از این نوع وصیتها زیاد شنیده بودند، اما به دارائی مغرور بودند. سرانجام مرگ این مرد فرا رسید و از دنیا رفت. فرزندان نصیحت پدر را به فراموشی سپردند و پیمان بستند که محصول باغ و مزرعه را بین خود تقسیم کنند و به فقراء ندهند.
فقراء طبق معمول سالهای گذشته هر روز به نزد آنان در باغ میآمدند اما فرزندان مرحوم چیزی از نعمتهای ارزانی شده را نمیدادند.
خداوند بر آن خیره سران غضب کرد. هنوز روز برداشت محصول نرسیده بود که صاعقهای آتشین بر مزرعه و باغ آنها افتاد و همه را سوزاند. آنها وقتی که صبح به سوی باغ رفتند، دیدند همه سوخته است.
..............❄️☃️❄️..............
با فانوس همراه باشید🙂👇:
Https://eitaa.com/fanousofficial
..............❄️☃️❄️..............
♻️ آگاهی رو نشر بدید، تا چرخهی آگاهی ادامه داشته باشه. یاعلی مدد 🪴
#شکرگزاری #انرژی_مثبت #استاد_پناهیان #فانوس #فانوس۳۱۳ #Roghaayee313
#نشر_کلیپ_نذر_ظهوره #درس_زندگی
#آموزنده #نعمت #شکر_نعمت #برکت
#داستان #داستان_کوتاه #درس_های_زندگی
#روانشناسی #روانشناسی_علمی #درس_زندگی
۲.۰k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.